گپ : gap – واژه ی گپ در همه ی فرهنگ های فارسی به چشم می خورد و به جز در فارسی این واژه در همه ی زبان های زنده ی هند و پاکستان و افغانستان مانند سانسکریت، اردو، هندی، مراتی، گجراتی، پشتو، سندی، بلوچی و فارسی دری افغانستان فراوان به کار می رود . نه فقط به زبان های آسیایی بلکه در زبان های اروپایی هم این واژه به صورت های گوناگون آمده است . ولی ریشه ی این واژه آریایی است .
در این جا ما نخست معنی و کاربرد آن را که در فرهنگ های گوناگون آمده است دنبال میکنیم تا سپس بپردازیم به ریشه ی اصلی آن:
گپ (اسم فارسی):
? – سخن بی هوده . با لفظ زدن و مشتقاتش به کار می رود. ? – در خراسان و زبان لری به معنی سخن است . ? – در زبان لری به معنی بزرگ است. (فرهنگ نظام)
گپ : به فتح گ و سکون بای پارسی (فارسی) سخن لاف و گزاف و افسانه و بسیارگویی . به معنی بزرگ و گنده و ستبر نیز آمده و گپو نیز گویند و افاده ی معنی پر گفتن می کند . گپتن (به ضم) فارسی : به معنی گفتن است زیرا که بای پارسی به « فا » تبدیل می شود. ( فرهنگ آنندراج)
گپ : (به فتح گاف و بای فارسی ) کلام و سخن. به معنی گزاف نیز آمده (فرهنگ رشیدی) و در ترکی به معنی صحبت و اختلاط نیز نوشته. (غیاث اللغات)
گپ : ?- (به فتح اول و سکون دوم ) به معنی سخن باشد و سخنان دروغ و گزاف را نیز گویند. ?– به معنی گنده و ستبر و بزرگ هم آمده است. (برهان قاطع)
گپ : (با اول مفتوح و دوم زده ) دو معنی دارد:
اول: سخنان لاف و گزاف بود که در دیوان انوری به صورت « گب » آمده است و هم او گوید :
چند گویی خواهر من پارسا است / گب مزن گرد حدیث او مگرد
نفس من برتر از آنست که مجروح شود / خاصه از گب زدن بیهده ی بی بصران (دیوان انوری ?/6?? و ???)
مولوی معنوی فرماید :
چون زن صوفی تو خاین بودهای / دام مکر اندر دغا بکشوده ای
که زهر ناشسته رویی گپ زنی / شرم داری از خدای خویش نی
حکیم سنایی غزنوی فرماید :
هر کجا زلف ایازی دید خواهی در جهان / عشق بر محمود بینی گپ زدن بر عنصری
دوم: به معنی بزرگ و گنده آمده:
گپتن (با اول مضموم) به معنی گفتن است. (فرهنگ جهانگیری)
{ باید گفته شود که بیش تر فرهنگ نویسان همین مثال های شعری از انوری و مولوی و سنایی را آورده اند و غیر از این ها بیت دیگری در فرهنگ ها دیده نشده است } .
گپ : gap (اسم فارسی) ?- سخن و گفتار و سخن هرزه و گزاف و سخن دروغ و بی هوده و قیل و قال و خبر و شهرت دروغ . ?– گنده و کلان و بزرگ و ستبر و محکم .
گپتن : goptan ( فعل و مصدر فارسی) : گفتن و سخن کردن و حرف زدن و بیان کردن.
گپ شپ : gap sap (اسم فارسی) : سخن بی هوده و بی معنی و سخن لاطایل. فرهنگ نفیسی، (لغت نامه دهخدا)
گپ : (گالته) : شوخی (فارسی)
گپ : ( گنگل ) : شوخی – گزاف – مزاح – لعب. (فرهنگ مردوخ کردی)
گپ : سخن لاف و گزاف – افسانه – پرگویی .
گپتن : = گفتن (فرهنگ کاتوزیان)
گپ (خراسان) و (لرستان) = سخن – اشکاشمی گپ. گیلگی = گپ زنن (سخن گفتن ) تهران = گب ( سخن – گفتگو ) (حاشیه ی برهان قاطع از دکتر معین )
گپ ?– به معنی بزرگ است و غالبن رییس و بزرگ (دزدان را)، ( حسن گپ ) گویند و یا گویند (وقتی که گپ شد) یعنی موقعی که بزرگ شد . فعل آن « گپ شدن» گپ تر یعنی بزرگ تر .
?– حرف و صحبت را گویند مثلن: «گپ زد» یعنی حرف زد و صحبت کرد . فعل آن « گپ زدن» است. (واژه ها و مثل های شیرازی و کازرونی گردآورنده علی نقی بهروزی، برگ ???)
گپ : سخن لاف و گزاف و افسانه و پر گویی .
گپ زدن : لاف و بیهوده سراییدن .
گپتن : بر وزن و معنی گفتن است .
گپو : گپ .
گپیدن : گفتن و گپ زدن (فرهنگ نوبهار اثر محمد علی تبریزی خیابانی)
این گردآوری از فرهنگ های فارسی بود. در همه ی آن ها یکنواخت نوشته شده است جز فرهنگ نوبهار که در آن واژه ی گپو که شاید از فرهنگ آنندراج گرفته شده و واژه ی گپیدن که فعل و مصدر باشد تازه آمده است . اکنون می پردازم به زبان های دیگر و پس از آن ریشه ای را که در فارسی باستان آمده نقل میکنیم . پس در زیر استخراجی از زبان فارسی دری افغانستان است و میبینیم که این واژه ی « گپ» در آن زبان به چه شکلی به کار می رود و اگرچه در معنای آن تفاوت چندانی ندارد ولی با کلمه ها و اصطلاح های گوناگون به کار رفته است:
گپ : سخن و کلام .
از گپ ماندن : کنایه ، به حالت نزع بودن .
به گپ آمدن : به سخن آمدن
به گپ کسی کردن :
به گپ کسی شدن : برای فکر کسی کار کردن
بی گپ و سخن : کنایه ی بی سبب و بی دلیل
سر گپ آمدن : کنایه ، بالای مقصد آمدن .
کسی را به گپ گرفتن : کسی را برای مقصدی به سخن مشغول کردن .
کسی را سر گپ آوردن : کسی را بالای مقصد آوردن .
گپ از گپ برآمدن : کنایه ، موقع از دست رفتن .
گپ از گپ خیستن ( xestan ) از سخن ، سخن دیگر پیدا شدن .
گپ بد : سخن زشت .
گپ پهلودار : سخن طنزآمیز و نیش دار .
گپ بیراه : سخن غیر حسابی .
گپ پخته :
گپ جان دار : سخن سنجیده و معقول
گپ خام : سخن پوچ و بی معنی
گپ خیستن ( gap xestan ) کنایه ، فتنه برپا شدن .
گپ راه : سخن حسابی .
گپ رس : ( gap ras ) سخن فهم – نکته سنج .
گپ رو : کسی که به حرف دیگری عمل کند .
گپ زدن : سخن گفتن .
گپ ساختن : تهمت بستن .
گپ ساز : تهمت گر .
گپ شنو : ?– کسی که سخن کسی را میپذیرد. ? – کسی که به سخن دیگری عمل کند .
گپ کسی را کشیدن : سخن کسی را تحمل کردن .
گپ کشیدن : برای کسی حرف درست کردن .
گپ گرفتن : سخن از دهن کسی گرفتن – میان حرف کسی آمدن .
گپ گوی : مرادف ( گپ ساز ) است .
گپ گیر : ?– زرنگ و تیز هوش ? – ناقد
گپ گیرک : سخن چین و نمام .
گپ مفت : کلام بی معنی
گپ نر : سخن صاف و بی آلایش مثال: گپ نر کره ندارد.
گپوک : پر گوی – کسی که بسیار حرف می زند .
گپ هوایی : سخن پوچ و بی معنی. (از «لغات عامیانه فارسی افغانستان» تألیف عبدالله افغانی نویس)
اکنون ببینیم که واژه ی گپ در زبان های پنجابی و اردو به چه صورت به کار می رود:
در پنجابی :
گپ : سخن فضول و بی هوده و دروغ بیش تر به معنی دروغبه کار می رود.
گپ چهدنا (با دال هندی) gap chadna حرف دروغ گفتن و سخن بی معنی و گپ زدن .
گپ مارانا gap marna بی معنی.
گپان (با نوع غنه) gappan جمع گپ .
گپنا و کپنا gapna – kapna : گپ زدن .
گپو gappu دروغ گو – کسی که حرف بسیار و بی معنی می گوید .
گپی gappi دروغ گو – کسی که حرف بسیار و بی معنی می گوید .
گپ شپ : ?- سخن بی هوده – دروغبانی ? – صحبت دوستانه، دوستی .
گپ شپ هونا : دوست بودن، رفیق شدن، دوستی .
و اکنون در اردو :
گپ : به معنی سخن پوچ و بی هوده و بی معنی و هرزه و دروغ .
گپ ارانا : (با رای هندی) gap orana : سخن دروغ میان مردم پراگندن .
گپ هانکنا : gap hankna : دروغ و حرف بی معنی گفتن
گپ مارنا : gap marna : گپ زدن
گپین : (بانون غنه در آخر) gappen : جمع گپ – گپ ها .
گپین ارانا : (با رای هندی ) orana دروغ گفتن و میان مردم پراکندن .
گپین هانکنا : گپ زدن ولی در صورت جمع رایج است .
گپ باز : دروغ گو، پر حرف، حراف .
گپ بازی : صحبت دوستانه میان دوستان برای تفریح و وقت گذرانی .
گپ شپ : ?- صحبت دروغی. ? – صحبت دوستانه، دوستی و آشنایی .
گپ شپ کرنا :صحبت کرنا – حرف زدن .
گپ شپ هونا : صحبت شدن میان دوستان برای تفریح
گپ گپورا : (با رای هندی) gap gapora : شلوغ ، زیاد حرفی .
گپی ( gappi ) : کسی که گپ زند و حرف های او وزن نداشته باشد و میان مردم به دروغ گو معروف باشد .